بی تو بودن نتوان، با تو بودن نتوان

علی سه‌شنبه 21 آبان 1398 ساعت 19:28

امــشـــب را
تـــو برایم نقاشی کن
تـــو رنگ بزن به خیالم
میدانم که زیبا می‌شود...
تمام طول شب را
برای تو واژه می‌شوم
تـو بــخــواب
شب بخیر هایت با مــن
شب بخیر ارغوان جان...

شب بخیر

علی سه‌شنبه 21 آبان 1398 ساعت 06:23

بخارِ روی چای میگوید
فرصت اندک است
زندگی را تا سرد نشده
باید سر کشید
یک فنجان آرامش
در این صبح پاییزی
گوارای وجودت باد
صبح بخیر ارغوان عزیزیم

صبح شما هم بخیر

علی دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت 21:04

بگذار
شاعرانگی کنم
با استعاره ی
چشمانت
در این فصل بی بلوغ
در این شب پاییزیت
که گل از گل
هیچ شاخه ای
نمی روید
شب بخیر ارغوان جان...

شب و روزتون بخیر

ح دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت 13:54

سلام مشاور شیرین زبون

زوشتا دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت 10:49

مرسی و قربون شکلت

دردت

علی دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت 06:32

سوگند
به تیغه یِ آفتاب ،
و قسم به غرابتِ چشمانت ،
بی یادت هیچ طلوعی را ندیدم،
که آخرین کلامِ شب هایم ،
و اولین واژه در صبح هایم نام توست،
سَرِ عاشقی سلامت...
باز هم "سلام ات "میکنم....
صبحت بخیر و شادی....
‌‌ ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

ممنون از محبتتون

علی یکشنبه 19 آبان 1398 ساعت 21:38

سلام ارغوان
شب خوبی داشته باشی

سلام
سپاس .همچنین

علی شنبه 18 آبان 1398 ساعت 22:54

می توان پر کرد
فاصله هایی بلــــــــــند را
با یک پیام ساده و کوتاه…
کافیست بنویسی.....

علی شنبه 18 آبان 1398 ساعت 22:00

.