نیست شدن

بخوابم. سالها بعد برخیزم. بچه ها رفته باشند پی زندگی شان‌. مرا انداخته باشند گوشه ی پرتی‌. پیرزن در حال احتضاری باشم که اگر چشمانش را دوباره ببندد،برای همیشه رفته است.

+نیست شو . علیرضا قربانی 

+Again از Archive

+volga boatmen از پل موریه 

وقتی هنوز زنده ای ...

بیرون از خانه، وقتی با دانش آموزان هستم حالم خیلی بهتر است. به مراتب بهتر و زنده ترم‌.در واقع وقتی حواسم از خودم پرت است. 

چقدر  خواستم حواسم را پرت کند و نبود .

و گفت نمیشود . 

و گفت نمیتوانم.

 اینجا برگشتم تا فقط حواسم از جایی که ایستاده ام پرت شود. و اینجا کمی حرف بزنم ... 

چقدر گفتم با من حرف بزن !؟

+lake of the clouds ازآمتیست