کُما

از صبح ، لاله پورکریم  تو سرم می خونه : here i go again  ...

این هم از باگ های خلقته که تو تمام شب سعی میکنی یه چیزایی رو فراموش کنی و صبح به محض بیداری، همه چیز رو با جزییات به خاطر داری و با قدرتی شگرف، توانت رو ازت میگیره به شکلی که انگار شب پیش مُردی،در واقع کشته شدی ...