اندوهبار

درست مثل یک بیوه ی ۷۳ ساله ام .که ۵ پسر داشته و ۲ دختر .

 

میگوید یکی از پسرانش در کودکی  به اشتباه نفت را به جای آب سرکشید و مرد.دیگری توی حوض خانه افتاد و  خفه شد.  از ۳ پسر دیگر،دوتایشان توی جنگ شهید شدند و فقط پیکر یکی شان برگشت  به دامنش . 

تنها پسرش حالا در یک شهر بزرگ برو بیایی دارد. سال گذشته دستش را گرفته آورده خانه ی سالمندان تا به مادرش بهتر برسند.

 یکی از دخترها هفته ب هفته به او سر میزند. درددل های یک هفته ای از شوهر بیکار و معتادش که تمام میشود،اشکهایش را با یک دست پاک میکند و با دست دیگرش از مادر خداحافظی میکند. 

آن یکی دخترش توی تولیدی لباس شب و روز پشت چرخ نشسته و زانو درد شدیدی دارد.پای آمدن ندارد و گهگاهی تلفنی با مادرش حرف میزند. 

بیوه ی ۷۳ ساله ای را مانندم که از دنیا جز فکر و اندوه و فکر و اندوه و فکر و اندوه نصیبی نداشته است. 

نظرات 1 + ارسال نظر
اسماعیل بابایی جمعه 23 شهریور 1397 ساعت 15:46 http://www.fala.blogsky.com

چه تلخ...

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد