من کیان هستم . دوازدهم این ماه که بیاید، دوماهه میشوم . من کیان هستم و خیلی ها می گویند این اسم خیلی به من می آید و البته می دانم و خوب میفهمم که خیلی از آن آدمها هم از سر تعارف این حرف را میزنند . من کیان هستم و به جرات می توانم بگویم من هستم که کیان خانواده ام را حفظ می کنم برای ابد و تمام سعی ام اینست که کاری کنم کارستان ! اینکه آدمی بشوم که بابا و مامان و آجی بهارم با افتخار از من نام ببرند . میشوم همانی که مامان دلش میخواهد و بابا آرزویش را در سر میپروراند .پشت و پناه خواهرم میشوم عین کوه و به هر کسی که در زندگی روبرویم قرار بگیرد دست دوستی می دهم . از هیچکس کینه به دل نمیگیرم ؛ چون مامان میگوید دلت پلاسیده میشود . و درس میخوانم و درس ؛ چون بابا میگوید آدم عاقل باید همیشه یک کتاب کنارش داشته باشد . توی شکم مامان که بودم خیلی آزارش دادم ؛ پس در اولین فرصت آن روزهای سخت را جبران میکنم ؛ قول شرف میدهم . من کیان هستم و تنها سرمایه ی مامان و بابا ، من و آجی بهارم هستیم ؛ پس نا امیدشان نمیکنم . خدا اگر بخواهد و عمری بود پسر خوبی میشوم ؛ تحصیلکرده و باشخصیت و با ایمان . خلاصه اش کنم : 

من کیان هستم ...کوچیک همه ی شما :)

photo-0023.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد