دلم برای عاشقانه های بی سر و ته و مذخرف 16-18 سالگیم تنگ شده ...

عجب خری بودیم ها !!!!

و خدا را از اون بابت شاکرم که هرگز پی اون دعاهای مسخره مو نگرفت و برآورده شون نکرد ...چقدر هم که اصرار و پافشاری میکردیم !!!

-------------------------

پ ن : تا وقتی بتونم بیام ، هستم در خدمتتون

بعدن نوشت : قرآن را ختم کردم بالاخره ... ازهمان اول قرارم بود ثواب ختمش برای پدرشوهرم باشد ... یعنی عموی پدرم ! خدا کند به دستش برسد این تقدیمی .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد