ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عروسی به سبک قدیم ، توی خانه برپا بود .
عروس جدید بود ، میکابش ، لباسش و همه چی از بیخ به روز بود .
لباس های مدعوین و رقصنده ها ،ترانه ها ،رقص ها،پذیرایی و شام ...
ولی زن ها همان زنها بودند که همیشه ی خدا .
پسر 9 ساله اش رفته کنار یک مشت ابله ، دو لیوان سرپر مشروب سرکشیده . ودکا بوده یا ویسکی یا عرق سگی نمیدانم . سرم نمی شود از این نوشیدنی ها ! بعد "چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ می شد " آمده وسط جمعیت . مادرش با خونسردی دستش را گرفته سپرده به یکی که فکری به حالش بکن و برگشته خودش را با رقص میکشد وسط جمعیت . دکلته پوشیده ، مشکی با چاشنی لباس زیر سفید چرک ...
خب خانم عزیز ! اینطوری فکر کردی خیلی جذاااااابی الان ؟ برو ببین پسرت خوب است اصلا ؟
برود ؟هه چه مضحک ، پس کی برقصد اگر این خانم برود ؟!
سی چهل نفر زن ، عین چی بالا و پایین می پرند . این یکی از آن یکی فیلم میگیرد . آن یکی از همه عکس . چه وضعشه :( سرسام میگیرد آدم . با رقص خودکشی میخواهند بکنند با گن های فوق العاده تنگ و صد البته با کفش های پاشنه بلند.
یک زمانی ما جزو قد بلند ها بودیم حالا شدیم از همه کوتاه تر :)
آآآآآآای حرص خوردم دیشب از دست این جماعت . آی حرص خوردم .
انصافا زن باید شخصیت داشته باشد حتی اگر مست باشد ! این حدیث را از من یک جایی حک کنید اگر مردم :)
* کاش میشد با "کریستینا" قدم برنم :(
هیچی دیگه!!!
تاوقتی شما ازاین خونه نقل مکان کنید وبرید یه خونه ی جدید خبری ازپست جدید نیست...
آره انگار
«تنها هنرم فراموش کردن بدی آدمهاست»!! این بزرگترین هنره! خوشا به سعادتتون...
سلام عزیز.خوش اومدی
چندماه پیش هم سراغت رو گرفتم ولی جوابی ندادی .
سوتفاهم شده پری جان.من چنین کامنتی نداشتم عزیز
به نظرم در مورد هنرت اغراق کردی . بای
چیزی ک باعث شگفتی من شد این بود که بعدازظهر ب محض دیدن پیامت،پاسخش دادم .پاسخی که الان در کمال تعجب میبینم ثبت نشده :( اینکه گفته بودم :البته که ب یاد دارمت.و بارها از آرشیو خاطرات ب وبت اومدم و خوندمت.اما چون خودت بیخبر گذاشتی من رو توی وب سابقت(برو ببین چندبار سراغتو گرفتم)گفتم شاید دلت نخواسته ک خبر بدی منو .هنرم?اغراق نبوده .نه قبول ندارم !
گوشی اجازه ی آپ کردن نمیده ولی دیگه به گوشی ربطی نداره تو بخوای به دوستات سر بزنی!!!
سر میزنم و خوندمت دختر جان
دقت کردی خیلی وقته نیستی و ننوشتی ارغوان بانو؟
فدات بشم خونه خط تلفن نداره .باگوشی میام .اجازه ی آپ کردن بهم نمیده این گوشی :(
ارغوان منو یادته؟ پری تنها
ارغوان خانوم قدم زدنتون با کریستینا تموم نشد؟


بابا پیش ماهم بیا یه یه استکان چای توبساطمون پیدا میشه...
تو چرا هموطن هات رو ول کردی رفتی سراغ بیگانه؟؟؟
اصلا به زبونش آشنایی کامل داری؟
ن بابا هستم در خدمتتون
به امید خوب بودن حال وروحیه ت عزیزم(:
فدای مهربونیات،همچنین :)
صااااابخونه ؟؟؟


کجاییییی ، گلبانو ؟؟؟
دلمون تنگولیده خوووووو !!!
لدفن یه خبر کوچولو از خودتون به ما بدین ، منتظریم
عزیزم ممنونم که برام دعا میکنی , وقتی پیغامت رو خوندم فقط اشک تو چشمام جمع شد واقعا از دوستانی مثل شما بخود میبالم
میدانی هیما جان!همه گرفتاریم.ما باید داد یکدیگر را پیش خداببریم و من بی شک امشب صدا و فریاد دوستانم خواهم شد .فدای تو
خوب یابد بابلاگفا کنار امدیم
سراغمان بیا
ب چشم نفسم
چه صبری می خواهد دیدن این اتفاق ها..! می شود دید و حرص نخورد..؟ صبرت زیاد...
ارغوان جان نمینویسی؟چیزی شده؟کم پیدایی
سلام عزیز!اثاث کشی داشتم .خط تلفن وصل بشه میام.خوشحال شدم وقتی دیدم کسی از نبودنم نگران شده اینجا
منم ازدی ماه 93 هرچی نوشته بودم،کپی می کنم..
بله
بعداز یک ماه ونیم تحریم کاربران آمده ونوشته: در حال برگردان نسخه پشتیبان هستیم. در حال حاضر پنل مدیریت فعال شده است...
واین نسخه ی پشتیبان یعنی بهمن ماه 92...
جا داره به بلاگفابگم الان بیام برات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلاگفا ب زشت ترین شکل ب تاریخ پیوست
بلاگفا کمی با ما راه آمده است...
کورسوی امیدی دردلمان روشن شد
نمازو روزه هاتون قبول باشه...
إ ?جدی?خداروشکر :).همچنین عزیز دل.
سلام ارغوان جان امیدوارم حالتون خوب باشه........
سلام.خوبم.طاعات قبول.
سلام.
وقتی بچه ی 3 ساله پا به پای مادرش شیشه میکشه، مستی بچه نه ساله که خوبه!
چیزی که می گم همین چند قدمی من هر روز داره اتفاق می افته. همین جا توی همین اصفهان! همراه با هزار و یک اتفاق ناجالب دیگه! (هوا بس ناجوانمردانه سرد است!!!)
پناه بر خدا !!!پناه بر خدا از دست این جماعت!پس تبهکاران و مجرمان آینده بغل گوشمان در دست تولید و تربیت اند!
اینم تجدد جدیده.....دیگه الان مشروب و سیگار، جزو آپشن ها نیست....از ملزوماته...خدا هممون رو به راه راست هدایت کنه...
آمین
ارغوان ... چه توصیفی داشتی از صحنه ... بوی مشروب و عرق بدن گندیده ی حضار گرامی هم به مشام آدم می خورد از این پست...
بس که خوب تعریف می کنی از وقایع اتفاقیه...
+ اینجا این روزها تعادل رو بیشتر می بینم من ، گویا شهرهای کوچیک تر بیشتر تحت تاثیر ماهواره ان. نه؟
اینجا خود خود خود جهان سومه...
سلام
من اگه اونجا بودم که اصلا حرص نمیخوردم
جدی ? :)
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت
یک آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند
رستوران چینی ها
گرانترین غذایش چیست
ساده که باشی
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
ساده که باشی
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب آدم میدهند
پس از مدتها :دومان!
چه تلخ :(
بله...تلخ و زشت.
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
...
..
الان فهمیدی خل شدم یابیشترتوضیح بدم؟
بله دقیقا
به بچه نه ساله مشروب دادند؟ پناه بر خدا ... مطمئنی مادرش بود؟ احتمالا بار اول بچه نیست که این قدر مادرش خونسرده.
لباس زیر سفید چرک ... عجب.
چقدر اینجا تغییر کرده ....لعنت به بلاگفا...
چقدر دلم برات تنگ شده بود....برای نوشته های زیبا و دلچسبت ...
چقدر دووووست ...یادش بخیر ...وقتی باهات آشنا شدم کیان رو باردار بودی ...حالا کیان برای خودش مردی شده و دل منو میبره ...وقتی عکساشو رو پروفایل واتس اپت میبینم ذوووق میکنم ...
بلاگ اسکای اومدی?
آخ گفتی!!!

اصلا دیگه حالم از این خودنمایی ها به هم می خوره!!
بچه 9ساله و مستی؟؟!!!
آخه به کجا چنین شتابان؟!!
تا اینحد بی خیالی مادر نسبت به بچه ش رو نمیپسندم اما کاش پدرش نظارت بیشتری رو پسرش تو جمعهای مردونه داشت (:
اوهوم:( میگم ک شما وب نزدی جای دیگه?
عجب!!!!!
و امروز تهران... پذیرای صدوهفتادوپنج...............
من آدم مذهبی دوآتیشه نیستم..س .ی .ا ص.ی هم نیستم ولی نمیدونم چرا ایندفه حالم خرابه..بچه هایی که به خانه برمیگردند...
ببخش نظرم با مطلبت نامربوط بود ارغوان جان... دست خودم نیست
ای جانم.خانومی!منم مثل تو:(اگر تهران بودم شک نکن میرفتم استقبالشون و عرض احترام .شهیدان تنها کسایی هستن ک بی شک همه دوستشون دارن.ربطی ب مذهبی بودن و نوع سیاست ندارن
عجب اوضاعی بوده
اوهوم
جدیدن یه طوری شده همه ی جشن های و دور همی ها!
یعنی خودمون و اطرافیان کاری می کنیم که زیاد خوش نگذره
بیشتر به خودنمایی بدل شده تا خوش گذرونی به نظرم ارغوان جانم!
دقیقا !
سلام ارغوان خانم
وب جالب و اموزنده ای دارید
به منم سربزنید خوشحال میشم
مر30
...............................................................................
و اما نظرم در مورد مطلبتون:
غرب گرایی مشکل جامعه به ظاهر سالم ما هس
که خیلی وقته جامعه داره باهاش دست و پنجه نرم میکنه
البته درکل بگم مشکل کلی فکر ما مردم هس که ازادی رو
تو این چیزا میبینیم
و شاید با گذشت زمان به اشتباه مرگبار خود پی ببریم....
سلام چند تا پست آخرتونو خوندم
از قلمتون و طرز فکرتون خوشم اومد چون اصولا همه ی مادرای جوان رو دوست دارم ...
پس
ان شاالله دوباره بهتون سر میزنم با اجازه :-)
باعث افخارمه
منتظرم . ممنون
آی دلم خونه از دست این عروسی ها...
راستش رو بخوای چندوقتی میشه که تحریمشون کردم...
زنایی که نمیدونن واسه ی بیشترتو چشم بودن چه بلایی سرخودشون بیارن که اون یکی اون کاررو نکرده باشه
به هر قیمتی شبیه ماهواره ! ای ها بودن ...
درد داره واقعا
ارغوان جون هنوز نمیشناسمت ولی احساس میکنم خانوم و مادر خیلی خوبی هستس
از آشنایی باهت خوشحالم
عزیزممممممممممممممممممممم